به تو می اندیشم
به تو و تندی طوفان نگاهت بر من
به خود و عشق عمیقت در تن
به تو و خاطره ها
که چرا هیچ زمانی من و تو ما نشدیم
جام قلبم که به دست تو شکست
من چرا باز تو را می بخشم؟؟؟
به تو می اندیشم
به تو که غرق در افکار خودی
من در اندیشه افکار توام
قانعم بر نگه کوته تو
هر زمان در پی دیدار توام…
منحنی قامتم قامت ابروی توست
خط مجانب بر آن سلسله ی گیسوی اوست
حد رسیدن به او مبهم و بی انتهاست
بازه تعریف دل در حرم کوی اوست
چون به عدد یک تویی من همه ی صفرها
آنچه که معنی دهد قامت دلجوی توست
پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو
گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست
بی تو وجودم بود یک سری واگرا
ناحیه همگراش دایره روی توست
دنیا زندون شده:نه عشق/نه امید /نه شور
برهوتی شده دنیا که تا چش کار می کنه مردس و گور.
نه امیدی -چه امیدی؟به خدا حیف امید!
نه چراغی -چه چراغی؟چیز خوب می شه دید!
نه سلامی-چه سلامی ؟همه خون تشنه هم!
نه نشاطی -چه نشاطی؟مگه راهش می شه غم!
[ شنبه 90/2/24 ] [ 5:18 عصر ] [ afaride ]